"البته ببخشید...شاید کمی بی ادبی باشد....حکایت سال ها پیش و مسافرت با اتوبوس های بین راهی است...حکایت رسیدن به قهوه خونه ها و رستوران های سر راهی...آن وقت ها هنوز لوله کشی آب کامل نبود...آفتابه های پر آب را چیده بودند دم توالت و باید با آفتابه می رفتی...از بین این هفت-هشت آفتابه رفتم یکی را بردارم که...؛صدایی بلند شد.
-اونو برندار.قهوه ای نه.آفتابه ی سبز را بردار.
گفتم:چه فرقی داره؟
-چی فکر کردی؟اینجا الکی نیست!!...نظم داره!! یا آفتابه ی سبز را بردار یا هیچی....."
انسان ها هر چند نظم را رعایت نکنند،ولی همه از نظم خوششان می آید.ولی نباید نظم را با قلدری- وبه اصطلاح باکلاس تر غرور و نخوت- قاطی کرد.
در برخی روایات ما اشاره شده است که انسان های متکبر و مغرور در روز قیامت به صورت حیوانات ریز محشور می شوند.یا در برخی روایات دیگر فرموده اند:"تکبر ناشی از ضعف نفس دورنی است."
آدم های بزرگ مثل درختان پرباری هستند که از تواضع سر به زمین می سایند.ولی آدم های کوچک....با زنش قلدری می کند...با بچه اش بداخلاقی می کند...با دوست و کارمند و کارگرش سخت می گیرد...تا بگوید:"من بزرگم...من رییسم و تو پایین تر از من هستی."ریاست بر جسم دیگران با قلدری و زور بازوست؛اما راز حکومت بر جان ها ،در فروتنی و مهربانی با دیگران است.
دوستان فراوان برای انسان های فروتن است و مردم از گرد افراد مغرور پراکنده می شوند.
ختم کلام.....ای پیامبر؛مهربانی تو با مردم رحمتی از جانب خداست که اگر این ملایمت و مهربانی نبود و تو فردی سخت گیر بودی؛مردم از گرداگردت پراکنده می شدند....