در حدیثی از امام علی(ع) می خوانیم: «ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه او صفحات وجهه» کسی مطلبی را پوشیده نداشت مگر این که در لکنت های زبانی او یا رنگ به رنگ شدن صورتش آن راز آشکار شد. انسان موجودی است که هر چقدر بر کتمان و رازپوشی تلاش می کند باز رفتار و گفتارش، رنگ به رنگ شدن صورتش و لکنت های زبانی او آنچه را بر مخفی نگه داشتن اصرار دارد برای دیگران آشکار می کند. انسان نمی خواهد از بیماری یا خجالت کشیدنش سخنی بگوید، ولی صورت سرخ و زرد او پرده ها را کنار زده و مخاطب را از درون او آگاه می کند. کلمه ای از دوستی و محبت بر زبان نمی آورد اما اهمیت دادن ها، دلسوزی ها و همدلی هایش، زبان را از گفتن بی نیاز می کند. کینه هایش را به زبان نمی آورد ولی شعله نیش و کنایه هایش جگر دیگری را آتش می زند. نگاه ها، قدم برداشتن ها، رنگ لباس و مدل آن، آرایش موی سر و حتی سخنان ما، حرف های زیادی برای گفتن دارند که بدون اختیار و توجه ما، اسرارمان را برای دیگران فاش می کنند. تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. عکسی که من بر پس زمینه تلفن همراه خود می گذارم و یا صدای زنگی که برای آن انتخاب می کنم، حرف های زیادی برای گفتن دارد. حتی آنچه از سآیت ها، وبلاگ ها و شبکه های دیداری و شنیداری انتخاب می کنم همه بازتابی از هویت شخصیت اصلی من است که با بررسی آنها می توان خود و دیگران را بهتر شناخت. انسان خودش را دوست دارد، و این حبّ ذات مانع دیدن عیب ها و نقص هایش می شود. پس بیایید گاهی از خارج به خود بنگریم تا شناخت بهتری برایمان حاصل شود.
منبع:سایت حوزه/پدید آورنده : عبدالرضا بختیاروند ، صفحه 29